
متوسل شدن علامه اميني به حضرت علي (ع) براي شفاي زن سني
عنوان متوسل شدن علامه اميني به حضرت علي (ع) براي شفاي زن سني
خلاصه وقتي دعاي علامه اميني كه با توسل به حضرت علي (علیه السلام) درباره شفاي زني تحقق يافت مورد احترام علماي اهل سنت قرار گرفت.
-حكايت علامه را به سميناري در بغداد دعوت ميكنند هنگامي كه علامه وارد ميشود كسي به او اعتنايي نميكند و علامه در پايين مجلس مينشيند بعد از چند لحظه پسري نوجوان روبروي علامه آمده و به او خيره نگاه ميكند و سپس جملاتي عربي به شخصي در آنجا گفته و آن نوجوان ميرود علامه از آن شخص سؤال ميكند كه اين نوجوان چه كسي بود و چه ميگفت؟
آن شخص جواب داد كه مادر اين جوان به مرض صرع دچار بوده و چون علاج پزشكان فايدهاي نداشته پيش يكي از علماي شيعه رفته و ايشان دعايي نوشتند و دستور دادند كه اين خانم دعا را در روسري خود نگاه دارد و همراه خود داشته باشد و چون اين كار را كردند مرض صرع او خوب شد حالا چند روزي است كه آن دعا را گم كرده است و اين خانم مرضش عود كرده
و اين پسر ميگفت: آيا اين شيخ همان عالم است
و من گفتم: نه آن كسي ديگر بوده است.
علامه به آن شخص گفت: من هم دعا بلدم و ميتوانم مرض اين خانم را علاج كنم و بلافاصله آيهاي از قرآن نوشته و به آن شخص داد تا به آن خانم برسانند، همين كه آن شخص رفت دعا را بدهد
علامه عبا را بر روي سر انداخته و به طرف مرقد حضرت علي عليه السلام توجهي نموده
عرض كرد: يا اميرالمؤمنين من همان كسي هستم كه جهت ثابت نمودن اينكه شما بعضي شبها هزار ركعت نماز ميخوانديد يك شب تا صبح هزار ركعت نماز خواندم حالا از شما ميخواهم اين خانم را شفا بدهيد پس از چند دقيقه آن پسر با آن شخص برگشته و با حالت خوشحالي
گفتند: خانم خوب شد همين كه اين مطلب به گوش اهل جلسه رسيد همه به احترام علامه بلند شده و او را با احترام در صدر مجلس قرار دادند و تجليل نمودند.(1)

و همچنین :
حجت الاسلام والمسلمین سید علی اصغر میلانی صاحب کتاب «خلاصه عبقات النوار» به یک واسطه از علامه امینی نقل می کنند:
با یکی از علمای اهل سنت رفیق بودم، روزی به دیدار ایشان رفتم، وقتی در خانه را زدم، صدای هلهلهای از درون خانه بلند شد اما وقتی در خانه را باز کردند این صدا خاموش شد.
بعد از ورود به خانه،
رفیقم گفت: بنده یک دختری دارم که مبتلا به مرض «صرع» (تشنج و غش) است، هر وقت این مرض به سراغ او می آید دعا نویسی هست، دعایی می نویسد او خوب می شود.
لحظاتی قبل دوباره این مرض بر ایشان عارض شد. ما دنبال دعانویس فرستاده بودیم که بیاید و دعایی بنویسد. وقتی شما در زدید افراد خانه خیال کرند که آن دعا نویس پشت در است. لذا خوشحالی جای خود را به حزن و اندوه داد.
مرحوم علامه فرمود که من به او گفتم: من دعایی می نویسم او خوب می شود.
روی کاغذ ذکر “یا علی(عليه السلام)” را نوشتم و گفتم:
این را به بازوی راست او ببندید و در باطن توسلی به مولی علی بن ابی طالب نمودم که ما را شرمنده نکن.
و او دعا را بر بازوی راست دختر بست و دختر عافیت یافت و به حالت اولی برگشت.
1)-داستانهايي از زندگاني علما، ص 95. منبع مردان علم در ميدان عمل نويسنده سيد نعمت الله حسيني